افزایش روزافزون تقاضای بنزین در تهران یکی از مسائل پیچیده و چندبعدی در حوزه انرژی و حملونقل شهری است. این پدیده را نمیتوان صرفا بهیک عامل محدود، مانند نوع موتور یا خودرو نسبت داد. درواقع، تقاضای انرژی در حملونقل محصول برهمکنش عوامل اقتصادی-مالی، زیرساختی-فنی و رفتاری-اجتماعی و احتمالا عوامل دیگری است که هر یک سهم قابل توجهی در شکلگیری مصرف انرژی دارند.
تهران بهعنوان پرجمعیتترین و پرترددترین شهر کشور، اکنون با پیچیدهترین الگوی مصرف انرژی در حوزه حملونقل مواجه است؛ الگویی که تنها با یک متغیر ساده توضیحپذیر نیست. رونق نسبی اقتصاد در مقاطع مختلف، رشد درآمد خانوارها، افزایش تمایل به خرید خودرو شخصی، توسعه نامتوازن حملونقل عمومی، ترافیک مزمن، گرایش سفرهای شهری و برونشهری و البته الگوی رفتار مصرفی شهروندان، هر یک بخشی از این معادله را تشکیل میدهند و مجموع آنها موجب شده است مصرف بنزین پایتخت در یک دهه گذشته نهتنها کاهش نیابد، بلکه در بسیاری از سالها رشد نیز داشته باشد.
نگاهی به عوامل اقتصادی-مال
تقاضای انرژی بهویژه در حوزه حملونقل، به شدت تحتتاثیر شاخصهای کلان اقتصادی-مالی قرار دارد. در رأس این تاثیرگذاران، درآمد و قدرت خرید مردم قرار دارد که بهعنوان «موتور محرک» اصلی عمل میکند. زمانی که اقتصاد رونق میگیرد و درآمد خانوارها افزایش مییابد، تمایل به مالکیت خودروهای شخصی بیشتر شده و افراد بهسفرهای تفریحی طولانیتر و مکرر روی میآورند.
مدعای این موضوع، رشد سالانه ۵ تا ۱۰ درصدی ناوگان خودروهای شخصی طی ۱۰ سال اخیر در ایران و همچنین افزایش میانگین پیمایش سالانه خودروهای شخصی کشور از ۱۵ هزار کیلومتر بهبیش از ۲۰ هزار کیلومتر است. این افزایش در میزان تعداد خودرو و مسافت پیمودهشده آنها، مستقیما تقاضا برای سوختهای فسیلی را بالا میبرد؛ زیرا خودرو شخصی به یک انتخاب ارزانتر و در دسترستر در مقایسه با جایگزینهای دیگر همچون حملونقل ریلی یا هوایی تبدیل شده است.
با این حال، این روند صعودی در مصرف، تحتتاثیر متغیر دیگری به نام «قیمت سوخت و خدمات حملونقل» قرار میگیرد. افزایش ناگهانی قیمتها (مانند افزایش نرخ بنزین) معمولا واکنشهای اولیهای را بهدنبال دارد؛ مردم در کوتاهمدت مصرف خود را کاهش داده و سفرهای غیرضروری را حذف میکنند تا بودجه خود را مدیریت کنند. اما این اثر معمولا پایدار نیست. دلیل اصلی این است که در بسیاری از محیطهای شهری، حمل و نقل شخصی یک «کالای ضروری» محسوب میشود و بهدلیل کمبود سامانههای حملونقل عمومی، رانندگان ناگزیر هستند سوخت را با قیمت بالاتر نیز تهیه کنند.
درنهایت، سرمایهگذاری در زیرساختهای حملونقل نیز میتواند تاثیر دوگانهای داشته باشد. از یک سو، توسعه و بهبود شبکههای حملونقل عمومی (مانند مترو و اتوبوسهای کارآمد) بهعنوان یک جایگزین جذاب، حجم تقاضای انرژی ناشی از خودروهای شخصی را بهشدت کاهش میدهد. از سوی دیگر، سرمایهگذاری هوشمندانه در جادهها، اگرچه ممکن است در ابتدا راحتی سفر را افزایش داده و بهطور موقت مصرف را تحریک کند، اما در بلندمدت میتواند از طریق افزایش بهرهوری و کاهش ترافیک سنگین، به بهینهسازی مصرف انرژی در کل شبکه کمک کند.
اثرگذاری عوامل فنی و فناوری
کیفیت فناوریهای مورد استفاده در خودروها و موتور آنها، نقشی حیاتی و تعیینکننده در میزان مصرف انرژی بخش حملونقل ایفا میکنند. در این میان، نوع و کارایی خود خودروها نقطه شروع بهینهسازی است. حرکت بهسمت استفاده از خودروهای کوچک و سبکتر، بهصورت ذاتی، شدت مصرف سوخت را کاهش میدهد؛ چراکه نیروی کمتری برای جابهجایی جرم کمتر مورد نیاز است؛ الگویی که ژاپنیها و هندیها سعی کردهاند بهعنوان یکی از ابزارهای کاهش تقاضای بنزین برای خودروهای خود آن را در نظر بگیرند.
همچنین استفاده از موتورهای نسل جدید کمحجم، پاشش مستقیم سوخت و فناوری هیبریدی نیز میتواند مصرف سوخت موتور برای تولید واحد معینی از قدرت را به شکل چشمگیری کاهش دهد. در کنار این موارد، توسعه خودروهای برقی نیز پتانسیل بالایی برای کاهش وابستگی مستقیم به سوختهای فسیلی دارد.
با این حال، یک نکته مهم فنی در این میان وجود دارد؛ اگر زیرساختهای تامین انرژی این خودروها (شبکه تولید و انتقال برق) از بازدهی پایینی برخوردار باشند، ممکن است بار کلی مصرف انرژی اولیه کشور (که در ایران نفت و گاز است) افزایش یابد؛ بدون اینکه لزوما بهکاهش مصرف کلی منجر شود.
علاوهبر ویژگیهای خودرویی، ویژگیهای ساختاری محیط شهری و اثر ترافیک اهمیت بسزایی در تغییر تقاضای سوخت بخش حملونقل دارند. کلانشهری مانند تهران با تراکم بسیار بالای خودروها و حجم شدید ترافیک، یک چالش بزرگ برای کارایی انرژی محسوب میشود. پدیده توقف و حرکت مداوم (Stop-and-Go) ناشی از ازدحام، بازدهی موتورها را بهشدت کاهش میدهد. بهطوری که در شرایط ترافیک سنگین، مصرف سوخت یک خودرو میتواند برای طی کردن یک مسافت مشخص، تا دو برابر حالت رانندگی روان در جاده باز افزایش یابد؛ حتی اگر خودرو از نظر فنی کممصرف باشد.
مطالعات گویای آن است که در مسیرهای داخلی شهر تهران، در شرایط رانندگی ترافیک سنگین با سرعت متوسط نزدیک به ۱۵ کیلومتر بر ساعت، نسبت بهترافیک عادی شهری با سرعت متوسط ۴۰ کیلومتر بر ساعت، مصرف سوخت از ۷.۵ لیتر بر صد کیلومتر به ۱۶ لیتر رسیده است.
درنهایت، این مشکلات فنی و شهری تحتتاثیر کیفیت و دسترسپذیری کلی شبکه حملونقل قرار میگیرند. هرگونه محدودیت در مسیرها، ناکارآمدی یا کمبود در شبکههای حملونقل عمومی مانند مترو و اتوبوس، شهروندان را مجددا به استفاده از خودرو شخصی سوق میدهد.
در غیاب گزینههای جایگزین قابل اعتماد و سریع، تقاضا برای خودروهای شخصی تقویت شده و در نتیجه، بهرغم پیشرفتهای تکنولوژیک در خود خودروها، مصرف کلی انرژی بهدلیل مسافتهای پیمودهشده بیشتر و ناکارآمدی ترافیکی، همچنان در سطح بالایی باقی خواهد ماند.
الزام ارتقای فرهنگ صرفهجویی
رفتار و انتخابهای شهروندان نسبت به مصرف انرژی و اثرات زیستمحیطی اهمیت ویژهای دارد. کمبود اطلاعرسانی و آموزش درباره مصرف بهینه و پیامدهای محیطزیستی، همچنین عدمتوجه بهاهمیت صرفهجویی ملی و حفظ منابع انرژی برای نسلهای آینده، منجر بهرفتارهای پرمصرف میشود. ایجاد فرهنگ عمومی صرفهجویی و مسئولیتپذیری نسبت بهمحیطزیست و منافع ملی و حتی آموزههای مذهبی، میتواند انگیزهای قوی برای کاهش مصرف سوخت فراهم کند.
از سوی دیگر، سیاستها و مشوقهای اقتصادی مانند یارانهها، مالیاتها یا محدودیتهای انرژی و حملونقل میتواند رفتار مصرفکننده را تحتتاثیر قرار دهد؛ اما اثرگذاری واقعی آنها تنها زمانی حاصل میشود که با سیاستهای جامع زیرساختی، فرهنگی و اقتصادی همراه باشند.
تجربه جهانی نشان میدهد که سیاستهای ترکیبی مانند تشویق پیادهروی و دوچرخهسواری، محدودیت خودرو در مراکز شهری و توسعه زیرساختهای حملونقل عمومی، بیشترین اثر را در کاهش مصرف انرژی، کاهش آلایندگی و ارتقای فرهنگ صرفهجویی دارند و تضمین میکنند که منابع انرژی برای نسلهای آینده حفظ شود.
کاهش واقعی و پایدار مصرف سوخت چگونه ایجاد میشود؟
تمرکز صرف بر یک بُعد مانند جایگزینی خودروهای برقی، اصلاح قیمت سوخت یا حتی محدود کردن خودروهای پرمصرف، بههیچوجه نمیتواند مشکل افزایش تقاضای بنزین در تهران را بهتنهایی حل کند. اگرچه هر یک از این راهکارها میتوانند شدت مصرف انرژی را در کوتاه مدت کاهش دهند یا رفتار مصرفکننده را تا حدی تغییر دهند، اما افزایش حجم سفر، تراکم و ترافیک شهری، محدودیتهای بازدهی انرژی و عادات و ترجیحات شهروندان همچنان تقاضای کل انرژی را بالا نگه میدارند. بهعبارت دیگر، دیدگاههای یکجانبه نهتنها ناکافی هستند، بلکه میتوانند سیاستها را گمراه کرده و کاهش واقعی مصرف انرژی را به تاخیر اندازند.
برای دستیابی به کاهش واقعی و پایدار در مصرف بنزین و انرژی شهری، ضروری است که سیاستگزاران رویکردی جامع و چندبعدی اتخاذ کنند. این رویکرد باید شامل اصلاح قیمت سوخت و سیاستهای مالیاتی، توسعه و بهینهسازی زیرساختهای حملونقل عمومی و جادهای، مدیریت ترافیک و کاهش تراکم خودروها، فرهنگسازی و آموزش عمومی و ارتقای فناوریهای خودروهای کممصرف و با بازدهی بالا باشد. تنها از طریق تلفیق این اقدامات است که میتوان تقاضای انرژی را بهطور موثر کنترل و از ارائه حل مساله با یک راهحل ساده جلوگیری کرد.
